قوله تعالى: یا أهْل الْکتاب لم تحاجون فی إبْراهیم الآیة... از روى حقیقت این آیت اشارتست بلطف خداى با بندگان، و پسندیدن طاعت ایشان، و جزاء آن دادن به اضعاف کردار ایشان. خلیل الله (ع) که در راه توحید منزل داشت و در حقیقت تفرید هر چیز جز الله بگذاشت، و همه درباخت، مال بمهمان داد، و فرزند بقربان داد، و خود را بنیران. رب العالمین آن از وى بپسندید، و حکایت کرد از وى، و گفت: فإنهمْ عدو لی إلا رب الْعالمین ابراهیم (ع) آنست که هر چه دون ماست همه را بدشمن گرفت، و دوستى ما بر همه اختیار کرد، بزبان حال گوید:


امروز که ماه من مرا مهمان است


بخشیدن جان و دل مرا پیمانست‏

دل را خطرى نیست، سخن در جانست


جان افشانم که روز جان افشانست‏

لا جرم رب العزة نقاب ضنت بر روى خلت وى فرو گذاشت و حجاب غیرت در میان وى و خلق نگه‏داشت. همه در دعوى کردند که وى ماراست، رب العزت گفت: نى، که او خدا راست، و اتخذ الله إبْراهیم خلیلا. جهودان و ترسایان و مشرکان هر کسى در وى دعوى کردند، رب العزت او را از همه برى کرد و بخود قریب کرد.


ما کان إبْراهیم یهودیا و لا نصْرانیا و لکنْ کان حنیفا مسْلما نظیر این، قصه سلمان است بروز خندق، هر کس درو دعوى کردند. مهاجران گفتند: از ماست، انصار گفتند: از ماست، مصطفى (ص) گفت: «نه آن و نه این، بلکه از ماست، سلمان منا اهل البیت».


سلمان در جستن دین حق و راه مصطفى (ص) چندان ریاضت بر خود نهاد تا خود را تسلیم کرد تا او را به بندگى بفروختند. چنان که در قصه وى بیاید، که بدایت کار که طالب حق بود و در جست‏وجوى مصطفى (ص) و دین وى بود، در دیار حجاز زنى از جهینه او را بخرید و او را شبانى فرمود و زبان حالش میگوید:


گردان گردان به بندگیت افتادم


آن دولت شد که گفتمى آزادم‏

لا جرم چون آزادى خویش در آرزوى مشاهده مصطفى (ص) خرج کرد، مصطفى (ص) با وى این کرامت کرد که از همه باز برید و با پناه عصمت خویش گرفت.


من رفع خطوة الینا وجد نعمة لدینا و من وقع علیه غبار موکبنا ظهرت علیه آثار نعمنا.


و فى الخبر: من تقرب الى شبرا تقربت الیه ذراعا، و من تقرب الى ذراعا تقربت الیه باعا و من اتانى مشیا اتیته هرولة!


بعزت عزیز که اگر یک قدم در راه خدمت حق بردارى هزاران نواله نعمت از مائده لطفش بردارى! منک یسیر خدمة و منه کثیر نعمة، منک قلیل طاعة و منه جلیل رحمة، منک قدم واحد و منه کرم وافر.


خلیل (ع) قدمى چند برداشت در راه حق چنان که گفت: «انى ذاهب الى ربى» رب العزت آن قدم از وى بپسندید، و جهانیان را بر اتباع او خواند فاتبعوا ملة إبْراهیم حنیفا. ابراهیم روى بما نهاد و هر که ما را میخواهد تا بر پى وى روان باشد. فرمان آمد که: یا محمد (ص)! یا مهتر عالم، یا سید ولد آدم! ابراهیم را فرزند نجیب تویى، و قرة العین مملکت تویى، تو سزاوارترى که اتباع وى کنى که قدر امیران امیران دانند، و آن گه امت تو که بهترین امم ایشانند. این است که رب العالمین گفت: إن أوْلى الناس بإبْراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا آن گه تابع و متبوع همه فراهم گرفت، و تاج ولایت و محبت بر فرق ایمان ایشان نهاد و گفت: و الله ولی الذین آمنوا خداى یار و دوست مومنان است و بایشان نزدیک، و لطیف و مهربان است، و مهربانى وى نه امروزینه که از ازل تا جاودان است.